2
عید ٩١ از کنار یه مغازه لباس بچه رد میشدم اونم توی پاساژی که بابات خیلی دوستش داره
بابا و مامان بزرگت رو فرستادم خونه و یه دل سیر برات خرید کردم البته اینها اولین خریدها برای تو نیست اولین خرید ها رو توی مکه برات انجام دادم که البته درسته خیلی کمه ولی نگاه کردن الان بهشون لذت بخشه
اینا بدون اخری چیزهایی بودن که برای اولین بار برات خریدم اونم وقتی بودی
٦ فروردین هم وقتی هنوز ٤.١ میلی متر بودی برای اولین بار دیدمت و عکستم به بابات نشون دادم و اونوقت انگار باورمون شد که تو واقعا هستی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی